من:بعضی وقتا نوشتن نوت ها با اون سرعتی که میخوام پیش نمیره  

ونیسا:میدونم

من:خیلی تلاش میکنم تا تعادل بین دو حالت رو برقرار کنم :یک سرزنش نکردن وقتی که اون کار با سرعتی که دوست داشتم پیش نمیرفت.و دوم وقت تلف نکردن درحالی که منتظر کسب نتیجه بودم

وینسا:خیلیا این مشکل رو دارن 

من:منظورت اینه که اینا فقط مشکلاتی نیستن که برای من اتفاق میفته!

همه ما به خودمون دروغ میگیم و این یه حقیقته.بزرگترین اشتباهی که می تونیم انجام بدیم بها دادن به دروغ هایی هست که احساسات به ما میگن.

 گاهی وقتا کنترل کردن چیزای ساده درحالی که میدونم باید انجامشون بدم سخت میشه .من میدونم باید خوش بگذرونم.میدونم باید کتاب بخونم.  .میدونم بایداز قانون5ثانیه استفاده کنم .میدونم باید کمتر وقتمو تلف کنم .میدونم باید بیشتر تلاش کنم.میدونم  باید کمتر اهمال کاری کنم.  ولی همش از دستم در میرن و من می مونم و یه آدم ناراضی.

بخش بزرگی از ذهنم رو احساسات احمقانه‌ پر کرده. دوست دارم راجع بهشون بنویسم اما تا میام چیزی بنویسم ذهنم خالی میشه.

از بی نظمی متنفرم اما مدام دارم انجامش میدم و این بیشترو بیشتر باعث درگیری من و افکارم میشه.

الان درحالی که تقلا میکردم تا شیمی1 بخونم تصمیم گرفتم بیام بنویسم تا شاید مغزم آروم بگیره.

هر روز دارم تلاش میکنم از جمله من خستم استفاده نکنم.هر روز دارم تلاش میکنم کمتر خودمو سرزنش کنم و بیشتر ببخشم.